بحران های مداوم سریلانکا

بادهای مخالف و موافق این جریان با شدت‌های متفاوت در کشورهای مختلف شروع به پدیدار شدن کرده‌اند و فضا و توانایی رشد پایدار و زندگی ایمن را محدود می‌کنند.

مؤسسه مطالعات بین‌الملل اخیراً کتابی با عنوان «تأملاتی در باب بحران‌های مداوم سریلانکای پس از جنگ» به ویرایش پروفسور امل جایاواردنا و گامینی کیرولا منتشر کرده است. پالیهاکارا، وزیر امور خارجه سابق، در سخنرانی اصلی مراسم رونمایی از این قانون که در تاریخ ۲۴ آوریل در مرکز BMICH برگزار شد، به زمینه و ماهیت این رونمایی پرداخت و به طور خاص به چالش پیش روی دولت NPP برای تبدیل بسیاری از مسائل قانون اساسی به یک اجماع سیاسی مشترک که برای حل آنها ضروری است، اشاره کرد.

گزیده‌ها:

ما در مرحله‌ای از تغییرات عمیق در سطح ملی و بین‌المللی هستیم، تغییراتی که باورنکردنی هستند و نگرانی‌های زیادی، حتی خطر، ایجاد می‌کنند. در حالی که بسیاری استدلال می‌کنند که این تغییرات پیشرفت جهانی را تقویت می‌کنند و نشان‌دهنده عدم قطعیت و غیرقابل‌پیش‌بینی هستند، برخی دیگر مزایایی را در این می‌دانند که برخی از اختلالات می‌توانند به مسیرهایی برای اصلاح روند منجر شوند. در حالی که این گفتمان تفرقه‌انگیز و بحث‌برانگیز ادامه دارد، آنچه واضح و مبرهن است این است که این جهانی است که در آن امور درون و بین کشورها دائماً در حال تغییر است. برخی از مفسران در کشورهای همسایه ما، این وضعیت را "جهانی سرگردان" یا "جهانی در آشوب" می‌نامند. توصیف توصیه‌ها برای مقابله با این گرداب بی‌ثباتی و مسائل گیج‌کننده ممکن است با تحلیل عینی مغایرت داشته باشد. اما واقعیت تلخ این است که این موضوع، چالشی بی‌سابقه و تعیین‌کننده برای نظام بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم یا به اصطلاح «نظم مبتنی بر قوانین» است.

بادهای مخالف و موافق این جریان با شدت‌های متفاوت در کشورهای مختلف شروع به پدیدار شدن کرده‌اند و فضا و توانایی رشد پایدار و زندگی ایمن را محدود می‌کنند. برای برخی، این وضعیت می‌تواند به مسائل وجودی تبدیل شود. مورد سریلانکا جایی در این بین قرار دارد. اما نمی‌توان انکار کرد که همه چیز عمیقاً تحت تأثیر قرار خواهد گرفت،  به خصوص برای کشورهایی مانند کشور ما که در تلاش برای گذار از ثبات ناشی از بحران به وضعیت توسعه پایدار هستند. آنها موظفند این کار را انجام دهند و در عین حال تا حد امکان با احتیاط با معضلات ژئوپلیتیکی ناشی از منافع رقابتی صاحبان قدرت برخورد کنند که منجر به تلاشی دشوار و اغلب بیهوده برای ایجاد تعادل در موارد نامتعادل می‌شود!

در سطح ملی، دولت جدیدی با سابقه‌ی مبارزه‌ی مسلحانه روی کار آمده است که نویدبخش حکومتی پاک و پاسخگو بر اساس مفهوم تغییر سازنده، آشتی و شهروندی برابر برای همه است. این یک زمینه مشترک ملی بود که تاکنون توسط رأی‌دهندگانی از شمال-جنوب شرقی-غرب، خسته از کلیشه‌های فساد، ایجاد شده بود. آنها این کار را با درخواست از دولت جدید برای ارائه این مأموریت جذاب و شاید فراگیرترین مأموریت پس از جنگ انجام دادند.

اما به نظر می‌رسد دولت تا حدودی درگیر این دستور کار هیجان‌انگیز اما دلهره‌آورِ سیاست‌گذاری و مدیریت عمومی شده است. تبدیل ثبات اقتصادی ظاهری فعلی به ثباتی که منجر به رشد شود؛ جلوگیری از خطر مضاعف تبدیل درد بحران اقتصادی به درد اصلاحات؛   انجام همه کارها بدون اینکه طعمه تیم‌های استراتژیک «دوستان ژئوپلیتیکی» خود شویم؛ برخورد با برخی از نزدیکترین دوستانمان که هدایایی مانند پول پریشانی و توصیه‌های ناخواسته برای بازی قدرت به ما می‌دهند؛ چگونه می‌توانیم با آنها مذاکره کنیم بدون اینکه فهرست خواسته‌هایشان را که خواستار دارایی‌های حاکمیتی ما هستند، امضا کنیم و بدین ترتیب جایی برای مذاکره باقی نگذاریم، حتی اگر نابرابر باشیم، حتی اگر حاکمیت ما برابر باشد! علاوه بر این مشکلات دولت جدید، با توجه به نحوه برخورد برخی از آنها با مسائل حساس در سطح داخلی و بین‌المللی، به نظر می‌رسد عامل دولت فعلی نیز در حال ظهور است.

در این فضای پیچیده، دولت تصمیم گرفته است که جسورانه و به درستی، انتخابات محلی برگزار کند. این انتخاباتی برای تغییر دولت نیست، اما مطمئناً انتخاباتی برای آزمایش دولت است. به نظر می‌رسد شکست‌های بزرگ و کوچک در انتخابات گذشته، زمینه مشترکی را برای شروع اولین حمله «بازی الاغ‌بازی» دولت پیدا کرده‌اند، اگرچه آنها به خوبی می‌دانند که هیچ راه قانونی برای تغییر دولت در پنج سال آینده وجود ندارد. دولت، به نوبه خود، با سود بردن زیاد از این قانون دست و پا چلفتی، هیچ لطفی به خودش نمی‌کند. تردید و دودلی همچنان در بسیاری از جبهه‌هایی که برای مسائل سیاست عمومی ملی و بین‌المللی مهم هستند، ناراحت‌کننده است.

بنابراین، این فهرست دشواری از کارهای داخلی است که باید در یک سیستم بین‌المللی انجام شود؛ سیستمی ناپایدار که مدت‌ها در حالت آنارشی بوده است، چرا که با واقعیت یک رویه‌ی مبتنی بر قدرت به نام «نظم مبتنی بر قوانین» مواجه شده است. همانطور که همه ما می‌دانیم، وقتی صحبت از اختلاف نظر می‌شود، معمولاً اقتدار بر قوانین غلبه می‌کند. این اتفاق آنقدر زیاد می‌افتد که به یک «حقیقت بدیهی» تبدیل شده است! وحشیانه‌ترین و خطرناک‌ترین شکل این تناقض اکنون به دلیل پدیده‌ای به نام ترامپ دو به اوج خود رسیده است.

کتاب «تأملات در مورد بحران‌های مداوم سریلانکا پس از جنگ» به ما کمک می‌کند تا به درون خود بنگریم، که البته به موقع هم هست، چرا که این کشور در تلاش است تا از چندین بحران خودساخته رهایی یابد و تحت حکومتی جدید اما آزمایش‌نشده به ملتی خودکفا تبدیل شود. آثار پژوهشی و منابع معتبر در این کتاب، ملاحظات متنوعی را، چه از نظر تجربی و چه از نظر مفهومی، در مورد چگونگی و چرایی ایجاد بحران‌های مداوم پس از پایان درگیری‌های مسلحانه توسط سایر ابزارها  و در طیف وسیعی از حوزه‌ها مانند حکومت‌داری، اجتماعی-اقتصادی، آشتی قومی و دینی، سیاست، امنیت، سیاست خارجی و غیره - بررسی می‌کنند.

در اینجا نظری در قالب دیدگاه من در مورد آنچه این مجموعه سیاست به جامعه، سیاست و بوروکراسی ارائه می‌دهد، آمده است:

 اول، این کتاب، بازخوانی نگران‌کننده دیگری را در مورد هزینه‌های ناشی از شکست‌های مداوم رهبری در این کشور ارائه می‌دهد - حکومت قانون اساسی، رشد اقتصادی پایدار و عادلانه، آشتی، پاسخگویی، حاکمیت قانون و غیره. این مرا به یاد جلسه‌ای سیزده سال پیش می‌اندازد، زمانی که افتخار ریاست در همین سالن در BCIS را به یاد فقید، حقوقدان برجسته، د سیلوا، داشتم.

نظر من اینه:

کاهش احترام به قانون، همه ما را تضعیف می‌کند. چنین خارشی باعث می‌شود که مصونیت از مجازات، سر زشت خود را بالا بیاورد. به طور کلی، مصونیت از مجازات، آغاز زوال است.   این امر بر زندگی متمدن و دموکراسی تأثیر می‌گذارد. و فضای سرمایه‌گذاری را تضعیف می‌کند. برعکس، رعایت حاکمیت قانون صراحتاً حاکمیت را تقویت می‌کند، مانع از درخواست‌های خارجی برای پاسخگویی مداخله‌جویانه می‌شود، از تهدیدها علیه تمامیت ارضی کشور جلوگیری می‌کند و همه را قادر می‌سازد از مزایای شهروندی و دموکراسی بهره‌مند شوند.

طعنه‌آمیز اما بجاست که نویسندگان مجبور شده‌اند بیش از یک دهه همین «تأملات» را علامت‌گذاری کنند، که نشان‌دهنده‌ی وسعت «کار ناتمام» پیش روی ماست.

دوم، این موضوع فقدان اجماع یا زمینه مشترک در این کشور در سیاست‌گذاری عمومی را به شدت برجسته می‌کند. رأی‌دهندگان وظیفه‌شناس این سرزمین بارها و شجاعانه با خشونت سیاسی، خشونت شورشیان و خشونت تروریستی مخالفت کرده‌اند و به دولت منتخب این اختیار را داده‌اند که برای جلوگیری از بحران‌ها و درگیری‌ها، متحداً اقدام کند.

البته که این اتفاق نیفتاد. فرهنگ اجماعی که رأی‌دهندگان آرزویش را داشتند، بر اثر خفگی سیاسی از بین رفته است. این به دلیل اجماعی بود که حاکمان ما نسبت به آن تعصب داشتند. در بسیاری از حوزه‌ها، از جمله اقتصاد، پاسخگویی، حاکمیت قانون، امنیت ملی، امنیت انسانی و سیاست خارجی، فروپاشی وجود داشت. و برعکس، جریان مخالف ریشه دواند و قطبی شدن را گسترش داد، قطبی شدنی که توسط کسانی که به قدرت رسیدند و کسانی که از قدرت برکنار شدند، تشدید شد. اولی این کار را برای ماندن در قدرت انجام داد، در حالی که دومی این کار را برای سرنگونی و بازپس گیری انجام داد. اقتصاد تحت تأثیر قرار گرفت. سرمایه‌گذاران فرار کرده‌اند. رأی‌دهندگان دریافتند که جایی برای  فرار  وجود ندارد.

این امر تا به امروز ادامه دارد، حتی پس از آنکه رأی‌دهندگان بار دیگر ثابت کردند که اجماع در این کشور امکان‌پذیر است. یک اجماع سراسری برای رأی دادن به دولت فعلی وجود داشت. او وعده تغییر برای ایجاد پاسخگویی، حاکمیت قانون، حکومتداری شفاف و عاری از فساد، شهروندی برابر برای همه و اصلاحات اقتصادی را داد. رأی‌دهندگان با رد اکثر کلیشه‌های فاسد، اگر نگوییم همه آنها، و نادیده گرفتن شکاف‌های نژادی و دینی معمول، گرد هم آمدند و با شور و حرارت خواستار تغییر شدند. اما به نظر می‌رسد دولت از این فشار، اگر اصلاً چنین کاری انجام دهد، به ناشیانه‌ترین شکل ممکن سوءاستفاده می‌کند و در نتیجه، قدرت تبدیل اجماع رأی‌دهندگان به اجماع در سیاست عمومی را از دست می‌دهد.  علاوه بر این، بازندگان - بزرگ و کوچک - برای شروع بازی سرنگونی دولت به مسیر همیشگی خود بازگشته‌اند. بنابراین، این حقیقت ناخوشایند تبدیل شده است که مسئولیت ایجاد زمینه مشترک نه تنها بر عهده دولت، بلکه بر عهده احزاب مخالف نیز هست.

کورسوی امیدی پدیدار شد وقتی که همه طرف‌ها ابتکار عمل را برای مقابله با «جنگ تعرفه‌ها» به دست گرفتند. اما این بیشتر شبیه یک واکنش سطحی به درام مالیاتی یک رئیس جمهور زورگو به نظر می‌رسید تا یک اجبار واقعی داخلی برای شروع یک فرآیند اجماع که به ما کمک کند تا از نقطه نظر انسجام سیاست‌ها و قدرت چانه‌زنی با طرف‌های خارجی خود مذاکره کنیم.   این در تضاد با کشورهای دیگر، از جمله جنوب آسیا است که دوراندیشی و خرد لازم برای اجماع در مورد مسائل مهم ملی را داشتند، در حالی که این تمایل را نیز رد نمی‌کنند که سیاستمداران با رویکردی کوته‌بینانه در مورد مسائل بی‌اهمیت، رأی‌دهندگان را برای پیروزی در انتخابات گمراه کنند!

پیمان کنگره-حزب بهاراتیا جاناتا در مورد اصلاحات اقتصادی در هند، که در دهه ۱۹۹۰ توسط نخست وزیر مانموهان سینگ نظارت می‌شد، راه را برای رشد قوی قدرت اقتصادی و ژئوپلیتیکی امروز هند هموار کرد؛  در بنگلادش، تفاهم بی‌سابقه دو حزب در مورد انرژی، به ویژه سیاست آن در مورد بهره‌برداری از ذخایر گاز طبیعی مایع تازه کشف شده، و همچنین توافق بر سر درجه‌ای از خودمختاری برای شورشیان قبایل کوهستانی و ادغام شورشیان آنها در جریان اصلی در نپال، نمونه‌های بسیار متضادی از اجماع سیاست عمومی در منطقه فرعی ما هستند. آنها می‌دانستند که استفاده ابزاری از مسائل ملی برای کسب آرای انتخاباتی، به شدت رفاه نسل بعدی را تضعیف می‌کند. بنابراین، جدا از این نمونه‌ها و تجربیات متنوع و پربار در منطقه‌ی ما، چه جادویی در زمینه‌های مشترک نهفته است و چرا باید این کار را انجام دهیم؟

ما به یک طرح اصلاحات اقتصادی مورد اجماع نیاز داریم که نتواند به عنوان سلاحی برای تغییر رژیم مورد استفاده قرار گیرد، ثبات و پیش‌بینی‌پذیری را تضعیف کند و فراتر از چالش حیاتی سال ۲۰۲۸ باشد، زمانی که سریلانکا مجبور خواهد شد دوباره بدهی خود را بازپرداخت کند.

با توجه به سابقه‌ی عملکرد دولت تاکنون، اپوزیسیون می‌تواند روی این حساب کند که دولت به اندازه‌ی کافی نقاط ضعف غیرضروری را در فهرست خود قرار دهد تا بتواند از آنها برای تغییر دولت بهره‌برداری کند!  بنابراین، در حالی که ما برای ضرب‌الاجل ۲۰۲۸ آماده می‌شویم، استفاده از اشتباهات خیالی یا واقعی در اوایل بازی برای تضعیف بخش عمده‌ای از ثبات اقتصادی و اجتماعیِ به سختی به دست آمده، غیرمنطقی و غیرمسئولانه است.

در زمینه ژئوپلیتیک، روابط خارجی و حکومتداری، سریلانکا می‌تواند بدون جنجال‌های مخرب، بی‌ثبات‌کننده و خطرناک مانند استدلال‌های جاری مبنی بر اینکه باید رسماً با همسایه بزرگتر خود «اتحاد و ادغام اقتصادی» کند، به کار خود ادامه دهد. این کشور بخشی از یک رقابت ژئواستراتژیک بزرگ است که در منطقه هند و اقیانوس آرام، پیچیدگی و شدت فزاینده‌ای دارد. چنین تغییر مسیر بزرگی برای سریلانکا می‌تواند منجر به اقدامات خطرناک هدف‌گیری از سوی دیگر بازیگران قدرتمند شود. همچنین ساده‌لوحانه خواهد بود که باور کنیم تنها راه پیشرفت سریلانکا، حرکت به سمت رونق اقتصادی در کنار هند است.

واضح است که این به معنای یک تصاحب استراتژیک در این زمینه خواهد بود. هیچ الگوی دیگری در جهان کارساز نیست، و سریلانکا می‌تواند به یک قلمرو غیرخودمختار تبدیل شود که در آن دارایی‌های حاکمیتی ما می‌تواند بین بازیگران استراتژیکی که برای قدرت رقابت می‌کنند توزیع شود.

هر دو طرف این بحث، حد وسط موجود برای سریلانکا را نادیده گرفته‌اند. این کشور با جدیت تلاش می‌کند تا با استفاده از طیف وسیعی از ابزارهای دوجانبه موجود، از جمله به اصطلاح ابزارهای فنی ملی، نگرانی‌های امنیتی هند، چه نادرست و چه موجه، را به شیوه‌ای قابل اثبات کاهش دهد. در عین حال، ما با همان قدرت به سمت تعمیق و گسترش همکاری‌های اقتصادی مبتنی بر مذاکره در حوزه‌های مشخص شده، به جای ادغام ساختاری با همسایه دوست خود، حرکت می‌کنیم.  این راهی برای بهره‌گیری از مزیت رقابتی و نسبی خود با هندِ به شدت در حال رشد است که به نفع هر دو کشور خواهد بود. این کاری است که باید انجام شود. مهم است که از دیکته کردن هم‌ترازی یا ادغام با امضای سرعت یا فهرست آرزوها بدون مذاکره در مورد هیچ عدم تقارنی، خودداری کند. دلایل زیادی برای این اجتناب وجود دارد، اما جدیدترین و جنجالی‌ترین آنها از بنگلادش می‌آید. روابط هند و بنگلادش همزمان با فروپاشی خود بنگلادش، در واکنشی به ادغام نامتقارن و استبداد رژیم حسینه، به شدت رو به وخامت گذاشت. در تمام کشورهای جنوب آسیا، به جز بوتان، درجات مختلفی از مشکلات هندمحور وجود دارد، به طوری که برخی از تحلیلگران هندی، سیاست «اولویت با همسایه» هند را «سیاست از دست دادن همسایه» توصیف کرده‌اند.

البته، ما نمی‌توانیم چنین تجمل بحث‌برانگیزی را تحمل کنیم، اما برای انجام دو کار به اجماع داخلی نیاز داریم:

نگرانی‌های امنیتی هند را از طریق ابزارهای فنی دوجانبه برطرف کنید و با هند در مورد همکاری‌های اقتصادی عمیق‌تر مذاکره کنید. این مسیر میانه که مورد حمایت دو حزب یا اجماع نظر مشترک باشد، ضروری است، نه صرفاً به دلیل عدم تقارن دیکته شده، بلکه ثبات و قابل پیش‌بینی بودن سیاست ما در قبال هند را نشان می‌دهد و در عین حال مزایای متقابل مورد مذاکره را نیز ارائه می‌دهد. برای موفقیت، این امر مستلزم اجماع داخلی در اینجا، فراتر از جزایر قانون‌گذاران متخاصم است - همان زمینه مشترکی که وزیر فقید کادیرگمار برای آن سخت تلاش کرد، همان دلشکستگی و اجماعی که مرکز منابع کتابخانه حقوقی چند دهه پیش برای ایجاد صلح پس از جنگ پیشنهاد داد.

اینکه آیا این تصمیمی است که از قبل گرفته شده یا هنوز یک سوال باز برای مذاکره است، زمانی مشخص خواهد شد که دو تفاهم‌نامه‌ی محصول هند و سریلانکا که توسط دولت قبلی و دولت فعلی منعقد شده است، به عنوان اسناد نادیده باقی بمانند.

چنین درک مشترکی نه تنها برای پیشبرد روابط ما با دوستان نزدیک و دورمان مانند هند و چین، بلکه برای مقابله با بسیاری از مسائل مربوط به حکومتداری و روابط خارجی مانند پاسخگویی و آشتی نیز ضروری است. به دلیل فقدان درک داخلی برای مقابله با آنها، آنها به خارج از کشور مهاجرت کرده و به مسائل دیپلماتیک با چالش‌های فراوان تبدیل شده‌اند. دولت‌های گذشته در پرداختن به این چالش‌ها با ارتقای فعال اجماع بین‌المللی در مورد برخی از این مسائل، شکست خورده‌اند. اگرچه رأی‌دهندگان در اینجا آرای قاطعی را ارائه دادند، اما این کار را زمانی انجام دادند که قادر یا مایل به ایجاد اجماع ملی در مورد این مسائل مهم نبودند. بدون یک زمینه مشترک ملی، توصیه‌های خارجی به خودی خود نمی‌توانند عدالت را برای قربانیان به ارمغان بیاورند. هر جرمی که مجازات نشود، چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی، ضرر اقتصادی به همراه دارد. بیشتر این شکست‌ها، اگر نگوییم همه آنها، عمدتاً به دلیل فقدان درک مشترک در اینجا است.

اجماع چیزی نیست که روی طاقچه پیدا کنید! نیاز به پرورش دارد. وقتی سعی می‌کنید همه را کاملاً راضی نگه دارید، اجماع حاصل نمی‌شود. این اتفاق زمانی می‌افتد که شما ناراحتی مدیریت‌شده را به طور مساوی با همه به اشتراک بگذارید. برای بعضی‌ها، این یک هنر زیباست. برای دیگران، این یک علم دشوار است.  شاید ترکیبی از این دو باشد. هر چه که باشد، رأی‌دهندگان ما آن را فهمیده‌اند. نتیجه، پیروزی عظیم انتخاباتی حزب NPP بود. بنابراین دولت برنده باید آن اجماع رأی‌دهندگان را به یک اجماع در سیاست عمومی تبدیل کند. آنها گهگاه متوجه گذر زمان نمی‌شوند، اما خیلی طول نمی‌کشد که پنجره‌ها شروع به بسته شدن می‌کنند. سیاست‌گذاران یا به قول برخی «دردسازان»، باید آهسته و سریع حرکت کنند. اگر نه، نسل بعدی ما ممکن است مجبور شود کتاب ارزشمند و تأمل‌برانگیز دیگری مانند این منتشر کند.

دوست من پروفسور جایادوا اویانگودا، در مقاله تحقیقاتی خود در مورد علل و پیامدهای بحران‌های ما، به درستی آنچه را که «یک نکته سیاسی حیاتی» می‌نامد، مطرح می‌کند: رابطه بین دولت و جامعه خشونت‌آمیز می‌شود و توانایی دموکراسی پارلمانی لیبرال برای بازگرداندن صلح بین دولت و جامعه به شدت محدود می‌شود. اگر سیاست‌گذاران ما متوجه این دوگانگی که رأی‌دهندگان ما دریافته‌اند، نشوند، احتمالاً در «کتاب تأملات» بعدی گفته خواهد شد که «احیای صلح» هنوز در حال انجام است. امیدوارم ننویسد که مرمت معکوس شده است!

http://www.island.lk/index.php?page_cat=article-details&page=article-details&code_title=۵۲۲۸۹

https://island.lk/reflections-on-the-continuing-crises-of-post-war-sri-lanka/

کد خبر 23856

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 8 =